کودکان گل فروش را می بینی !؟ مردان خانه به دوش دخترکان تن فروش مادران سیاه پوش کاسبان دین فروش محرابهای فرش پوش زبانهای عشق فروش انسانهای آدم فروش همه را می بینی …. ؟! می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد … !!! تلخِ تلخِ تلخ ... سردِ سردِ سرد ... این گونه باید بود
Sunday, August 19, 2012
Thursday, August 16, 2012
بچه گی من
امروز مثل آدم نشسته بودم و غرق خودم بودم .. رضا اومد تو از بلاگفا شاکی بود اینکه دوباره دارن بلوکش میکنن .. گفت نظرت درباره بلاگر چ هست منم که از قبل یدونه داشتم و مال قبل بود باز کردم و بهش نشون دادم ...دونه دونه مطالبش رو می خوندم ..عجب وبلاگی بود ..از هر چی بگی توش نوشته بودم ..فرزاد هم برام یه شاخه و یه جزئ جدا نشدنی شخصیت های وبلاگم بود ...حالا گنده شده و ما رو زیاد تحویل نمیگیره خلاصه زندگی میکردیم و کیف کیلو بایتی اکانت می خریدیم و حال میکردیم چه زود گذشت... بزرگتر شدیم و بزرگتز ولی همون کودک درونمون کودک موند چون ما ها با اون بیش تر کیف میکردیم ....
Subscribe to:
Posts (Atom)