Monday, December 20, 2010

از ارسطو تا رنساس







" از ارسطو تا رنساس"

بعد از مرگ سقراط ،شاگردان وی به 2 گروه تقسیم شدند ، گروه اول افرادی که تفکر لا قیدی را و گروه دوم افرادی که تفکر اپیکوری (لذت محوری) را ترویج می دادند.
با ضعف یونانیان وغارت آنها توسط رومیان ،رومیات تفکر لا قیدی آتنیان را به شهرها وروستاهای آن بردند تا اینکه ما به دوره ی مسیحیت خواهیم رسید،دوره ای که فضایی تنگ وخفه کننده از قوانین پاپها وسلا طین اروپا را تسخیر می کند. در این دوره منظره ی تاریخ عوض خواهد شد.در رم انحطاط زراعت ودگردیسی ثروت به فقر را شاهد خواهیم بود.تشکیلات قدرت رومی از هم پاشیده می شود وقدرت رو به ضعف می نهد وغرور وافتخار رومی به بی حسی ولاقیدی تبدیل خواهد شد.
خانواده های کوچک وتربیت یافته ی رومی به عشیره های بزرگ وخشن جاهل ژرمنی بدل گشتند،فرهنگ دوره ی بت پرستی در برابر آداب وسنتع شرقی تسلیم شده وبه طور نامریی تمام امپراتوری به دست پاپها می افتد.
کلیسا که در قرون نخستین از طرف امپراتوران حمایت می شد،بتدریج قدرت را از دست آنها می گیرد وتعداد کلیساها وقدرت وثروت ونفوذ شان به شدت بالا می گیرد ولی همچنانکه خود کلیسا می دانست این وحدت ونفوذ در اروپا مستلزم ایمان مشترکی بود که از قوای مافوق الطبیعه نیرو گرفته از گردش روزگار وتغیرات الجتماعی در امان باشد.در نتیجه اصول لایتغیر وقاطع وصریحی را مانند سرپوشی بر روی فکر اروپای جوان گذاشته بود.اما دیریا زود می بایست این تار درهم تنیده به دور انداخته شود.
پس از هزار سال فضای اختناق آمیز وبسته ی کلیساها وسلطه ی پاپها با قدرت مطلقه شان بالاخره رو به افول نهادند.در چهارسوی تجارت شهرهایی به وجود آمدند که در آن علوم نشر ونمو می شدند .ملاحان دلیر در دریاها وضع زمین را که بر بشر مجهول بود روشن ساختند.
راصدان شکیباکه به دوربین نجومی مجهز بودند از دایره ی اصول پا بیرون گذاشته وجهل بشر را درباره ی آسمان ها از بین بردند .در دانشگاه ها وصومعه ها مباحثات ومحفل های عزلت نشین دور انداخته شدند وبه کاوش های علمی پرداختند.بیداری و روشنگری در این دوره از راجر بیکن آغاز وبا لئو ناردو داوینچی که دریایی بود،در نجوم با کوپرنیک وبا گالیله به حد نهایت خود رسید .
به همان اندازه که علوم رشد می کرد،ترس از میان می رفت وکسی دیگر مجهولات را نمی پرستید،بلکه سعی می کرد که بر آن فائق آید .اطمینان روح جدیدی در مردم دمیدو سدهای فکری که توسط کلیساها درست شده بود ،یک در یک درهم شکست.
این عصر ،عصر امید وعمل بود که در هر میدانی ،اقدامات وفعالیت های جدید به عمل می آمد و دنیا منتتظر آواز روح جدیدی در کالبد خود بود.این روح جدید از فرانسیس بیکن آغاز گشت "تواناترین مغز قرون جدید".

No comments:

Post a Comment