Thursday, August 16, 2012

بچه گی من

امروز مثل آدم نشسته بودم و غرق خودم بودم .. رضا اومد تو از بلاگفا شاکی بود اینکه دوباره دارن بلوکش میکنن .. گفت نظرت درباره بلاگر چ هست منم که از قبل یدونه داشتم و مال قبل بود باز کردم و بهش نشون دادم ...دونه دونه مطالبش رو می خوندم ..عجب وبلاگی بود ..از هر چی بگی توش نوشته بودم ..فرزاد هم برام یه شاخه و یه جزئ جدا نشدنی شخصیت های وبلاگم بود ...حالا گنده شده و ما رو زیاد تحویل نمیگیره خلاصه زندگی میکردیم و کیف کیلو بایتی اکانت می خریدیم و حال میکردیم چه زود گذشت... بزرگتر شدیم و بزرگتز ولی همون کودک درونمون کودک موند چون ما ها با اون بیش تر کیف میکردیم ....

No comments:

Post a Comment