Wednesday, September 28, 2011

او هم غنیمت جنگی بود معترض بود در خیابانها فریاد زده بود آزادی می خواست پس کافر بود غنیمت بود
صدای جیغ های و ناله های دردناکش در سیاهی خوف آلود سلول میپیچید و نعره های درد آلودش فضای شب را می انباشت. نا امیدانه دست و پا میزد و کمک می خواست. خدایی را که هر روز از نه سالگی مجبور به خم و راست شدن در برابرش کرده بودند را صدا میزد. کمک میخواست. یاد لبهای داغمه بسته ی کوچکش افتاد که به خاطر روزه از زور تشنگی ترک خورده بودند. زیان در دهانش خشکیده بود. همش نه سالش بود
بی اختیار لبخندی تلخ بر لبان بهم فشرده از دردرش نشست. سیلی سخت بازجو گونه هایش را سوزاند. طعم شور خون را در دهانش حس کرد. با خود اندیشید عصمتم که حراج شد. چیزی برای از دست دادن ندارم. خون دهانش را به صورت بازجو تف کرد. بازجو لحظه ای شوک شد و متوقف. نفس های تند بازجو آزارش میداد. چشمانش پر از اشک بود. از ته دل فریاد میزد: خدا
.
سیلی دیگر

بازجو وحشت زده نگاهش میکرد. کارش به پایان رسیده بود. وظیفه ی الهیش را انجام داده بود چنان که الله در سوره ی احزاب آیه ی
۵۰ فرموده بود:
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ اللَّاتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَیْکَ وَبَنَاتِ عَمِّکَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِکَ وَبَنَاتِ خَالِکَ وَبَنَاتِ خَالَاتِکَ اللَّاتِی هَاجَرْنَ مَعَکَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِیُّ أَن یَسْتَنکِحَهَا خَالِصَةً لَّکَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَیْهِمْ فِی أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ لِکَیْلَا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا
”احزاب/ ۵۰
ای پیامبر! ما براى تو آن همسرانى را که مهرشان را دادهاى حلال کردیم و کسانی(زنان و دختران کافری) را که الله از غنیمت جنگى در اختیار تو قرار داده و دختران عمویت و دختران عمههایت و دختران دایى تو و دختران خالههایت که با تو مهاجرت کردهاند و زن مؤمنى که خود را به پیامبر ببخشد در صورتى که پیامبر بخواهد او را به زنى گیرد [این ازدواج از روى بخشش] ویژه توست نه دیگر مؤمنان؛ ما نیک مىدانیم که در مورد زنانشان و زنان و دخترانی کافری که در جنگ بدست می آورند چه بر آنان مقرر کردهایم تا براى تو مشکلى پیش نیاید و الله همواره آمرزنده مهربان است.
إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ (مومنون/
۶ )
مگر با زنان خویش و یا (زنان و دخترانی که در جنگ) کنیزانی که صاحب آنها شده اند و (در صورت تجاوز به آنها) سرزنشی متوجه آنها نیست.
او هم غنیمت جنگی بود
معترض بود در خیابانها فریاد زده بود آزادی می خواست پس کافر بود غنیمت بود

No comments:

Post a Comment